علمی علمی

 
علمی
 
 
منوی اصلی
صفحه نخـــــست
چــــاپ صفــــحه
خـــانه كردن وب
ذخـــــیره صفحه
پـست الکترونیک
بایگـــانی مطالب
در باره ی ما
 

سلام به وبلاگ خود خوش آمدید دوستان نظر یادتون نره دوستان اگه تونستید ب اون سایتی ک گفتم هم سری بزنید
موضاعات
پیوند وبلاگ
هر چی تا دلت بخواد
سامانه ازدواج دائم سارا
گن لاغری اسلیم لیفت">
گن لاغری اسلیم لیفت">گن لاغری اسلیم لیفت
چراغ خواب شلمن">چراغ خواب شلمن
من و خاطره هام
دوستت دارم !!!! ای زندگیم
سوتین ایر برا">سوتین ایر برا
املاک
روزگار نو
بهترین دنیای مد
عشق
jalebtarinha
تصاویر عجیب
tarsnak
araz1.loxblog.com
$سيميا$
سبوی تشنه
جالب
تصاویر جالب و دیدنی
تصاویر ماشین
در مورد ادبیات
مطالب زیبا
طلوع یک عشق
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی و آدرس shegeftish.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. با تشکر فراوان






 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو ماهیانه
خرداد 1394
تير 1393
اسفند 1392
آذر 1392
آبان 1392
مرداد 1392
تير 1392
بهمن 1391
آذر 1391
آبان 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
خرداد 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
نویسندگان
نویسندگان
پیوند وبلاگ
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

:: تمام پیوندها ::
 
طراح قالب و کد های جاوا...

كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

طراح قالب و کد های جاوا...

Www.LoxBlog.Com

کد های وجاوا :

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 62
بازدید هفته : 144
بازدید ماه : 144
بازدید کل : 3121
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->


مصر باستان

تاریخ [ویرایش]

تاریخ مصر را به سه دوره تقسیم می‌کنند: ۱. دوره سلطنت قدیم ۲. دوره سلطنت میانه ۳. دوره سلطنت نوین زراعت تغییرات عمده‌ای را در جامعه مصر به وجود آورد. هنگامی که اغلب مصری‌ها کماکان در کشتزارها کار می‌کردند، بعضی از آن‌ها برای مثال، سفالگر شدند. بافندگان الیاف کتانی می‌ریسیدند و از آن‌ها پارچه‌های کتانی می‌بافتند. اغلب مصری‌ها به قبیله‌ای تعلق داشتند و هر دهکده‌ای در یکی از چند منطقه مستقل جای می‌گرفت. مناطق مقتدرتر یا جذب مناطق ضعیف تر از طریق جنگ و گاهی ازدواج ادامه می‌دادند تا سرانجام مصر فقط از دو سلطنت تشکیل شد: مصر سفلی که در ناحیه دلتای نیل قرار داشت و پایتخت آن بیوتو در غرب دلتا بود، و نخب که در محل الکب امروزی قرار داشت، پایتخت مصر علیا بود که شامل سرزمین‌های دره نیل می‌شد که از دلتا تا نخستین آبشار نیل نزدیک به آسوان در جنوب مصر گسترده بود. صدها سال این دو سلطنت در کنار هم قرار داشتند. با وحدت این دو، عصر عظمت مصر آغاز شد.

سلطنت قدیم [ویرایش]

در سال ۳۱۰۰ پیش از میلاد منس همراه با سپاهیانش از مصر علیا جایی که بر استان هشتم آن فرمانروایی داشت خارج شد و به سوی شمال لشکر کشید، شهرهای بسیاری را به تصرف درآورد و به دلتای نیل وارد شد، سپاه منس اشراف و صاحب منصبانی را که در مقابلشان مقاومت می‌کردند گردن زدند و به این ترتیب مصر سفلی مغلوب شد. منس در مقام فرمانروای سراسر مصر اجازه داشت که تاج سفید مصر علیا و همچنین تاج سرخ مصر سفلی را بر سر گذارد او هر دو تاج را در هم آمیخت و پشنت را ابداع کرد، که تاجی جدید و بخش بالایی و سفید این تاج در بخش کوتاه و سرخ پایینی قرار می‌گرفت. کرکس مصر علیا و کبرای مصر سفلی نیز هر دو با هم جانوران نمادین این سلطنت یکپارچه شدند.

منس پس از تصرف مصر سفلی به دنبال هیچ فتح و کشور گشایی دیگری نرفت و قلمرو تکه تکه شده مصر آن زمان را به صورتی یکپارچه درآورد. منس در برابر بیابان نشینان صحرای سینا، نوبی‌های منطقه جنوب و لیبیایی‌های مزاحم غرب از سرزمینش محافظت کرد و به این ترتیب، نخستین حکومت را در جهان بنا نهاد که قدرتی مرکزی آن را هدایت می‌کرد. منس با بنا نهادن پایتختی جدید به اتحاد دو بخش شمالی و جنوبی این سرزمین قطعیت بخشید. او در فاصله‌ای نه چندان دور از راس دلتای نیل، جایی که مصر علیا و مصر سفلی به یکدیگر مربوط می‌شوند (تقریبا در جنوب قاهره امروزی) منطقه‌ای را برای پایتختی جدید ایجاد کرد. منس این شهر را انیب حدج (به معنی دیوارهای سفید) نامید. این پایتخت نوعی دژ بود.

دوره آغازین دودمانی (۲۶۸۶ - ۳۰۵۰ پ. م.) [ویرایش]

لوحه نارمر به تصویر کشنده یکپارچه شدن مصر برای نخستین بار است

آغاز شکل‌گیری حکومت‌های قدرتمند در مصر به صورت یک فرمانروایی یکپارچه نبود، بلکه در دهه‌های پایانی منتهی به هزاره سوم پیش از میلاد مصر توسط حاکمان محلی در دو بخش جنوبی و شمالی اداره می‌شد. با آمدن شاهی به نام منس مصر برای نخستین بار یکپارچه می‌شود و دودمان یکم شکل می‌گیرد.[۱] بنا به نوشته‌های مان‌تو، پایتخت مصر در این هنگام شهر تینیس بود که امروزه هنوز پیدا نشده است.[۲] از آنجا که هیچ مدرکی از وجود شاهی به نام منس یافت نشده است، بعضی مصرشناسان بر این باورند که این شاه افسانه‌ای می‌بایست همان نارمر بوده باشد که در لوحه معروف خود در حالی به تصویر کشیده شده است که دو مصر را یکپارچه کرده.[۳] نارمر از شهر ابیدوس در مصر علیا به پا خاست.[۴] به باور تاریخ‌دانان تاریخ مصر باستان از این نقطه آغاز شد و تا سده چهارم پیش از میلاد که این سرزمین به دست اسکندر مقدونی فتح شد، ۳۱ دودمان یا خاندان پادشاهی بر آن فرمانروایی کردند.[۵]

سامانه حکومتی مصر در سه دودمان نخست پایه‌ریزی شد و روش‌های حکومت‌داری شاهان این دودمان‌ها بنیان چگونگی فرمانروایی در کشور مصر در هزاره‌های پس از آن را ساختند.[۶] افزایش قدرت و ثروت فرعون‌های این دوره را می‌توان در مصطبه‌های ساخته شده توسط آنان مشاهده کرد؛[۷] بناهایی که در دو دوره آغازین دودمانی و پیش‌دودمانی از سوی فرعون و نیز طبقه بالای جامعه به عنوان آرامگاه مورد استفاده قرار می‌گرفتند.[۸]

تا پایان دوره آغازین دودمانی، رشد ساختارهای اشرافی‌گونه در جامعه مصر به همراه قدرت گرفتن فرمانروایان محلی باعث افزایش ثروت ملی و داد و ستد با کشورهای خارجی شد؛ داد و ستدهایی که اغلب زیر نظر خانواده‌های پرنفوذ و به منظور فراهم کردن بهترین ابزارها برای ساخت آرامگاه از منابع گوناگون انجام می‌شدند.[۹]

پادشاهی کهن (۲۱۸۱ - ۲۶۸۶ پ. م.) [ویرایش]

نوشتار اصلی: پادشاهی کهن مصر

پادشاهی کهن دوره‌ای است که بی گمان می‌توان آن را نخستین دوره از تاریخ مصر دانست که در آن شکوه و عظمت فرمانروایی فرعون‌ها آشکارا دیده می‌شود. این پادشاهی با دودمان سوم که خاستگاه آن در ممفیس واقع در مصر سفلی بود، آغاز گشت.[۱۰] پادشاهان بزرگی چون خوفو، خفرع، و منکورع در این دوره دست به ساخت اهرام سه‌گانه زدند که تا چندین هزار سال بعد نیز پابرجا ماندند. خفرع همچنین تندیس بزرگ ابوالهول را در کنار اهرام ساخت؛ تندیسی که یکی از نمادهای عظمت و شکوه مصر باستان به شمار می‌رود.[۱۱] با آنکه هرم‌های بزرگ جیزه جزو نمادهای بزرگی و قدرت مصر باستان شدند، به دلیل نارضایتی همگانی پدید آمده از خرج بسیار ساختن این بناها در میان مردم مصر ساخت سازه‌هایی به بزرگی آن‌ها توسط فرعون‌های آینده در تاریخ مصر پیگیری نشد.[۱۲]

مصر در دوران پادشاهی کهن شاهد موج گسترده‌ای از به بردگی گرفتن مردم مناطقی چون فلسطین، نوبه، لیبی، و حبشه پس از کشورگشایی‌های شاهان گوناگون بود.[۱۳] هزینه بسیار زیاد ساخت و ساز برای فرعون‌ها و اعضای دربار و ستمی که این شاهان به بردگان و زیردستان می‌کردند باعث کم شدن ثروت دولت مرکزی و ناآرامی و شورش در میان مردم شد.[۱۳] این در حالی بود که با کاهش قدرت حکومت مرکزی، خره‌سالاران (سران خره‌های مصر) قدرت بیشتری به دست آوردند و دست به رقابت و جنگیدن با هم زدند.

دوره دوم میانی و فرمانروایی هیکسوس (۱۵۴۹ - ۱۶۷۴ پ. م.) [ویرایش]

نوشتار اصلی: دوره دوم میانی مصر

با مرگ شهبانو سوبک‌نفرو در سال ۱۷۷۳ پیش ازمیلاد و در حالی که قدرت شاهان پادشاهی میان رو به زوال گذاشته بود، عمر این پادشاهی نیز به سر آمد. این در حالی بود که به دلیل ضعف قدرت فرعون‌ها در بخش‌های شمالی مصر، قبایل آسیایی سامی و کنعانی نژاد در شهر اواریس حکومت تشکیل داده بودند و با مرگ سوبک‌نفرو و در حالی که او هیچ جانشینی نداشت، آغاز به حمله به مناطق زیر نفوذ دولت مستقر در تبس کردند.[۱۴] قدرت شاهان اواریس تا بدان جا پیش رفت که فرعون‌های تبس ناچار به پرداخت خراج به آن‌ها شدند.[۱۴] مصریان این پادشاهان بیگانه را هیکسوس به معنای "فرمانروایان بیگانه" می‌خواندند؛ نامی که بعدها توسط مان‌تو به اشتباه "فرمانروایان چوپان" بازگردانی شد.[۱۵]

با آنکه هجوم هیکسوس به مصر اغلب توسط مصریان به مانند یک فاجعه جبران ناشدنی که نابودی معابد و بنیان‌های فرهنگی مصر را در پی داشته به تصویر کشیده می‌شود،[۱۶] آن‌ها با خود فناوری‌هایی را نیز به مصر آوردند؛ از جمله اسب که تا پیش از آن مصریان با آن ناآشنا بودند و پس از آنکه به توانایی‌های اسبان پی بردند خود از پرورش دهندگان آن شدند و این خود یکی از عوامل اصلی در دگرگونی بنیادین واحدهای ارتش در دودمان‌های آتی گشت.[۱۷]

هیکسوس‌ها روش‌های حکومت‌مداری مصریان را به کار بستند و برای خود لقب "فرعون" اختیار کردند. آن‌ها گاه با فرعون‌های حاکم در تبس نیز روابط خوبی برقرار می‌کردند که از جمله آن‌ها روابط نزدیک فرعون هیکسوس آپوپی و اینتف هفتم بوده.[۱۸] با این حال پس از قدرت گرفتن دوباره فرمانروایان حاکم بر تبس، نبرد از سوی آنان برای بیرون راندن "اشغالگران" و آزادسازی مصر آغاز شد. تائو دوم ملقب به "تائو شجاع" و کاموسه دو شاهی بودند که بیشترین نقش را در رهبری قیام‌های این دوره بر ضد اشغالگران داشتند که آخری در ادبیات حماسی مصر باستان نیز جایگاه بالایی به خود اختصاص داده.[۱۹] سرانجام پس از نزدیک به ۳۰ سال جنگ، هیکسوس‌ها در سال ۱۵۵۵ پ. م. شکست خوردند و پایتخت آنان توسط اهمسه یکم نابود شد.[۱۴]

پادشاهی نوین (۱۰۶۹ - ۱۵۴۹ پ. م.) [ویرایش]

پادشاهی نوین با شکست هیکسوس‌ها و یکپارچگی دوباره مصر زیر فرماندهی اهمسه یکم از دودمان هجدهم آغاز شد. این دوره‌ای بود که اصلاحات عمیق اجتماعی، سیاسی، و نظامی در مصر به اجرا در آمدند.

بر تارک جامعه [ویرایش]

مورخان نمی‌توانند دقیقاً در مورد شکل ممفیس نظری بدهند، زیرا شهرهای مصرباستان که بر خلاف معابد و آرامگاه‌ها، از چوب و خشت ساخته شده بودند تا حد زیادی از بین رفته‌اند. اما بعضی دانشمندان تصویری از زندگی شهری را در مصرباستان بازسازی کرده‌اند. آن‌ها معتقدند که مردم طبقات مختلف در این شهر سلطنتی زندگی می‌کرده‌اند. زندگی مصری‌ها در ممفیس، مثل سایر مناطق مصر، بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعیشان در اطراف فرعون دور می‌زد. فرعون و خانواده اش در قصری بزرگ در قلب شهر زندگی می‌کردند. این قصر با دیوارهای ضخیم سفید احاطه شده بود. این ساختمان از چوب و خشت ساخته شده بود و روشن و هواگیر بود و نسبت به قصرهای امروزی اسباب و اثاثیه کم تری داشت. اسباب قصر شامل صندلی‌هایی با پایه‌های به شکل پنجه شیر، صندوق‌هایی از آبنوس و عاج برای البسه و جواهرات و تخت‌هایی باریک با کناره‌های مزین بود و برق طلا در همه جا قابل رویت بود. کف اتاق‌ها، دیوارها و سقف‌ها گچکاری بود و با نقاشی‌هایی که صحنه‌هایی از زندگی شهری را در مصر نشان می‌داد، پوشیده بود. محتمل است که کف اتاق‌ها با نقش دریاچه‌هایی پر از ماهی و نیلوفر آبی و دیوارها با نی‌های پاپیروس که روی آن‌ها غازهای وحشی در حال پرواز نمایش داده شده بود، تزئین می‌شدند و احتمالاً سقف‌ها منظره آسمان مصر را نشان می‌دادند. روز فرعون با استحمام در یک وان مرمر زیبا شروع می‌شد. این کار تنها استحمام نبود، بلکه یک آیین مهم مذهبی بود که در حضور تعدادی از درباریان و حضار انجام می‌شد. فرعون پس از پوشیدن لباس‌های لطیف، به سر گذاشتن تاج و برداشتن سایر نمادهای پادشاهی اش، به سالنی که تخت سلطنت در آن قرار داشت می‌رفت تا تجارت کشور را هدایت کند. ملکه و شاهزادگان هم به اتاق‌های مخصوص خود می‌رفتند. شهبانوی اعظم، یا به عبارتی همسر خاصه فرعون، از نظر سیاسی قدرتمندترین زن در سراسر کشور بود. فرزندان او مستقیماً وارث تخت پادشاهی بودند. اما فرعون معمولاً چندین همسر صیغه‌ای داشت، که آن‌ها هم فرزندانی می‌آوردند و در همان قصر زندگی می‌کردند. اگر حاکم از ملکه‌اش فرزند پسری نداشت، یکی از دخترانش با یکی از پسران سایر همسران فرعون ازدواج می‌کرد. مصریان هیچ ممنوعیتی برای ازدواج منسوبین سلطنتی با یکدیگر نداشتند. آن‌ها معتقد بودند ازدواج‌های بین خانواده، خون الهی آن‌ها را خالص نگه می‌دارد و دودمان سلطنتی حاکم را قوی تر می‌کند.

قدرت و مناصب [ویرایش]

بسیاری از اشراف در حومهٔ شهر ممفیس زندگی می‌کردند. تعدادی از مورخان معتقدند که آن‌ها در ویلاهای زیبایی که از چوب و خشت ساخته شده بود، ساکن بودند. این ویلاها را دیوارهای بلندی احاطه می‌کرد و هر یک باغی داشت که دارای یک استخر پر از ماهی بود که سطح آن را نیلوفرهای آبی می‌پوشاندند. در یک سمت استخر، معبدی کوچک قرار داشت که افراد خانواده در آن جا عبادت می‌کردند. اسباب و اثاثیه ظریف، البته نه به خوبی آن چه فرعون داشت، اتاق‌های ویلا را زینت می‌داد. در سالن بزرگ پذیرایی، که اصلی‌ترین اتاق بود، دیوارها و ستون‌های چوبی، که پایه‌های حایل سقف مسطح ویلا بودند، با صحنه‌هایی از زندگی مصری تزیین می‌شدند. قالی‌های ضخیم در کف اتاق پهن می‌کردند. در این نوع خانه‌ها حتی حمام‌هایی در داخل خانه وجود داشت که در آن جا خدمتکاران، اشراف را می‌شستند و در کنار حمام‌ها، توالت‌هایی بود که شامل نشیمنگاهی آجری می‌شد که روی لگن‌های قابل جابجایی تعبیه شده بود. بعد از شستشو، یک خانواده اشرافی عادی، صبحانه اش را که شامل شراب، میوه، نان ادویه دار، عسل و خرما بود، می‌خورد. سپس مرد خانواده برای کار نزد فرعون به دربار می‌رفت. این افراد مهم‌ترین و قدرتمندترین کارگزاران فرعون بودند. برای مثال کارگزاری که عنوان «چشم و گوش پادشاه» را داشت، مسئول بازجویی‌ها و پرس و جوهای محرمانه برای فرعون بود. بعضی از این افراد به وزیر در انجام وظایف متعددش کمک می‌کردند. برای مثال، یکی از اشراف ممکن بود در سفری همراه با وزیر برای بازدید یکی از ایالت‌ها برود یا به وزیر در نقش قاضی اعظم خدمت کند. جامعه مصر باستان مردسالار بود. اما وضع زنان، به خصوص زنان متمول، در مصر بهتر از زنان در سایر جوامع باستانی یا حتی بعضی کشورهای امروزی بود. آن‌ها نمی‌توانستند مناصب دولتی داشته باشند و نفوذ سیاسی ناچیزی داشتند، اما گاهی زنی صاحب شأن می‌توانست در غیاب همسرش در کارهای حکومتی یا ادارهٔ یکی از ایالات کشور کمک کند.

زن مصری می‌توانست صاحب ملک و دارایی باشد و غالباً زمین‌های با ارزشی جزو جهیزیه ازدواجش بود، ازدواجی که تقریباً همیشه توسط والدین عروس و داماد ترتیب داده می‌شد. گرچه شوهر می‌توانست این زمین‌ها را اداره کند، ولی زن حق داشت وصیت کند و ملک و دارایی اش را برای هر که خواست، ارث بگذارد. زن مصری می‌توانست درخواست طلاق کند و معمولاً ثلث دارایی‌های حاصله بعد از ازدواجِ زوجین، به او تعلق می‌گرفت. بعد از طلاق نیز دارایی خودش را پس می‌گرفت و حق سرپرستی فرزندان را نیز داشت.

تفریح و سرگرمی‌ها [ویرایش]

پس از پایان یافتن کار روزانه، اشراف معمولاً به خانه باز می‌گشتند تا برای میزبانی یا رفتن به میهمانی آماده شوند. خانم‌ها لباس‌های بلند و تنگ و مردان، دامن مردانه می‌پوشیدند. لباس‌ها و دامن‌ها اگر چه شبیه به مدل البسه طبقات اجتماعی پایین تر بود، اما از پارچه‌های ظریف تر تهیه می‌شد و با رشته‌هایی از طلا روی آن‌ها نقش‌هایی دوخته می‌شد. آرایش چشم زنان و مردان مشابه هم و بسیار غلیظ بود و هم زنان و هم مردان کلاه گیس‌های مشکی داشتند. همگی بهترین جواهرتشان را می‌آویختند. هر خانم یک جعبه آرایش به همراه داشت که حاوی شانه‌ها، تیغ‌ها، روغن‌ها، قاشق‌های پماد، زغال سیاه و مالاکیت (Malachite) سبز برای آرایش چشم‌ها و آینه‌های مسی یا نقره‌ای صیقل داده شده بود. خدمتکاران برای میهمانان گوشت گاو، بز، غاز، لوبیا، نخود، انگور، خرما، نان و شیرینی می‌آوردند. زنان و مردان مطابق رسوم جداگانه می‌نشستند. آن‌ها با دست غذا می‌خوردند و همراه غذایشان شراب می‌نوشیدند. سپس می‌نشستند و به تماشای کارهای تردستان، نوازندگان، حرکات آکروباتی، دختران رقصنده می‌پرداختند. یک ترانه قدیمی نظر یک مصری متمول را نسبت به زندگی چنین توصیف می‌کند: تا وقتی زنده هستی، به دنبال خواسته‌های قلبت باش… شیون کردن هیچ کس را از درد سر رها نمی‌سازد… استراحتی بکن، کسل و دلسرد نباش هیچ یک از آن‌هایی که این زندگی را ترک گفته‌اند، دوباره باز نخواهند گشت.

نوازندگان و رقصندگان اشراف را سرگرم می‌کردند. اشراف در میهمانی‌ها بهترین کلاه گیس‌ها و لباس هایشان را در بر می‌کردند.

البته در مصر قدیم لباس مردم طوری بود که سینه وشکم را نمی پوشاند. در کتاب سینوهه پزشک فرعون(البته قابل توجه كه خاطرات سينوهه توسط او نوشته نشده است و كس ديگري جاي او نوشته و يك رمان مي باشد و كتاب تاريخي قابل اعتنايي نيست بلكه يك رمان است) در جایی توتمس دوست سینوهه خطاب به سینوهه اینطور گفته:

این مردم که امروز در خیابان های طبس حرکت می کنند گرچه هنوز به آمون وسایر خدایان مصر عقیده دارند ولی از آن ها نمی ترسند و در لباس پوشیدن بسیار لاابالی شده اند، واین لاابالی گری به درجه بی شرمی رسیده زیرا مردم با وقاحت هر چه تمام تر سینه وشکم خود را در زیر پارچه های رنگارنگ می پوشانند در صورتی که خدایان انسان را عریان آفریده تا اینکه انسان پیوسته عریان باشد و هرگز بدن خود را نپوشاند. حتی زن ها هم مانند مرد ها وقیح شده، لباس هایی در بر مینمایند که سینه وشکم آن ها را پنهان می کند.

مستخدمان خداوند [ویرایش]

بعضی اشراف مثل کاهنان به فرعون خدمت می‌کردند و عنوان «مستخدم خداوند» را داشتند. آن‌ها علاوه بر ادارهٔ معابد شهر مناصبی دولتی نظیر معمار، ریاضیدان و منجم نیز داشتند. در ابتدا، معابد بزرگ در ممفیس مانند معبد پتاح (ptah)- خدای شهر که پس از پایتخت شدن ممفیس در سلطنت قدیم خدای همگان شد- تعداد کمی کارکنان دایمی و تعدادی کارکنان موقتی داشتند. کارکنان دایمی شامل یک کاهن بزرگ و چند دستیار وی بودند و کارکنان موقتی کاهنانی بودند که سالی سه بار، هر بار به مدت یک ماه، خدمت می‌کردند. بعدها، در بعضی معابد بزرگ تعداد کارکنان دایمی بسیار زیاد شد. برای تمام کسانی که در معابد انجام وظیفه می‌کردند، پاکیزگی مذهی لازم بود. براساس گفتهٔ هرودوت «کاهنان در حین انجام وظایفشان یکروز در میان تمام بدنشان را می‌تراشیدند تا در برابر وجود شپش یا هر پلیدی دیگری احتیاط کنند.» کاهنان معابد آیین مذهبی مهم را به نیابت از فرعون که در واقع تنها کسی بود که می‌توانست مستقیماً با خدایان ارتباط برقرار کند، انجام می‌دادند. این آیین شامل شستن مجسمهٔ پتاح، تعویض لباس‌هایش و آوردن غذا برای او بود. آدولف اِرمن، مصرشناس می‌گوید: کسی که احترام الهی به او گذاشته می‌شد- چه آمون بود یا ایزیس، پتاح یا فرعون متوفی- همیشه می‌دیدیم که سرخاب تازه بر گونه اش مالیده شده و لباس‌های جدید بر مجسمه اش پوشانده شده‌است و محراب مقدس که مجسمه در آن نگه داشته می‌شد همیشه پاکیزه و پر عطر است. بیش تر غذاهایی که به عنوان هدیه برای خداوند برده می‌شد، از زمین‌هایی که فرعون به معبد داده بود، به دست می‌آمد؛ معبد به این ترتیب می‌توانست پتاح را تأمین و ستایش کند. به همین دلیل، کاهنان علاوه بر انجام آیین مذهبی، باید بر املاک معبد نیز نظارت می‌کردند. علاوه بر محصولاتی که از این زمین‌ها به پتاح می‌رسید، فرعون نیز قسمتی از درآمدش- غلات، شراب، روغن و عسل- را که از مالیات‌ها و زمین‌های سلطنتی اش جمع آوری شده بود، تقدیم می‌کرد. برای احترام به پتاح، کاهنان به طور دوره‌ای جشن‌های مذهب، به خصوص جشن‌هایی برای وقایع مهم موجود در افسانه‌های الهی، تدارک می‌دیدند. کاهنان زن که معمولاً زنانی صاحب شأن و به طریقی از منسوبین کارگزاران حکومتی بودند در رقص و نواختن آلات موسیقی شرکت می‌کردند. نانوایان، آبجوسازان، قصابان و آشپزانی که برای معبد کار می‌کردند صبح و شب برای تهیهٔ غذا زحمت می‌کشیدند و هنرمندان و صنعتگران معبد هدایای دیگری برای خدا می‌ساختند. تمام این هدایا «به خاطر زندگی، سعادت و سلامت» فرعون تقدیم می‌شدند. بعد از مراسم، مردمی که در جشن شرکت کرده بودند می‌توانستند در صرف اغذیهٔ تقدیمی شریک شوند؛ غذایی که در سایر اوقات توسط کاهنان و کارگران معبد مصرف می‌شد. در یکی از برنامه‌های جشن، مجسمهٔ پتاح را در قایقی مقدس می‌نهادند و به محرابی خارج از معبد می‌بردند. این کار به مردم ممفیس امکان می‌داد تا پتاح را عبادت کنند و از خدا نکاتی را بپرسند. مردم معتقد بودند خدا با نوسان کشتی در یک جهت خاص به سوالات آن‌ها پاسخ می‌دهد.

در دوره فراعنه دودمان پنجم و در پی گسترش باورهای مذهبی جدید بحرانی رخ داد.رع، خدای خورشید، جای هوروس را گرفت (جای خدایی را که فراعنه خود را همو می‌دانستند)رع خدایی بود که اثرش بر سراسر طبیعت و در نتیجه بر باورهای آن زمان آشکار بود و بر خلاف هوروس، مردم کوچه و بازار به راحتی حضور آن را درک می‌کردند و به همین دلیل، همه با رغبت آن را پذیرفتند.به این ترتیب فرمانروا از کسوت خداگونه اش بیرون آمد و میان او و جاودانان فاصله‌ای ایجاد شد و فرعون در حد موجودی فناپذیر و عادی افول کرد.از این گذشته استاندارها را دیگر فرعون منصوب نمی‌کرد بلکه به عنوان پاداشی برای خدمت صادقانه آنها اجازه داشتند که منصب خود را به پسرانشان واگذار کنند و هر چه فاصله آن‌ها تا مقر حکومت بیشتر بود، عملکردشان خودسرانه تر می‌شد. وسرانجام، در کنار اشراف و کاهنان که مدام قدرت و اختیارات فرعون را محدود تر می‌کردند طبقه جدید قابل توجهی پدید آمد طبقه‌ای متوسط از کارکنان آموزش دیده و عالیرتبه و صنعتگران با استعدادی که هر روز آگاه تر و مستقل تر می‌شدند و به این ترتیب، سلطنت و دستگاه مرکزی هر روز ضعیف تر می‌شد.بعد از دودمان ششم، کشور تا ۱۰۰ سال تحت تاثیر جنگ‌های داخلی و شورش‌هایی بود که شاه در ممفیس نمی‌توانست هیچ کدام از آن‌ها را کنترل کند .استاندارها و فرمانروایان محلی آشکارا در برابر فرمان‌های فرعون مقاومت می‌کردند و با یکدیگر می‌جنگیدند.همهٔ این جنگ‌ها بر سر قدرت بود.مالیات‌ها دیگر پرداخت نمی‌شد و قحطی‌هایی پدید آمد که در پی آن‌ها انبارهای غله خالی شدند و برای اصلاح این وضع از دست فرعون دیگر هیچ کاری بر نمی‌آمد.حدود اواخر دودمان دهم، دوباره اختلافات قدیمی میان شمال و جنوب زنده شد.استان‌های جنوبی علیه استان‌های شمالی می‌جنگیدند و هریک سعی می‌کرد ابتدا مناطق همسایه و سپس سراسر امپراطوری را به تصرف خود در آورد. و سپس آشوب سراسر مصر را فرا گرفت.

سلطنت میانه [ویرایش]

سال ۲۱۳۴ پیش از میلاد با پیروزی بزرگ استاندار جنوبی، انتف (۲۱۳۴ تا ۲۱۱۸ پیش از میلاد)، علیه دشمنانش آغاز شد.او خود را فرعون مصر علیا نامید و زادگاهش، واست را مرکز این فرمانروایی قرار داد.واست، که بعدها یونانی‌ها آن را طیوه نامیدند و امروز الاقصر نام دارد، با عنوان پایتخت جدید اداره این فرمانروایی را به عهده گرفت. البته جنگ‌های استانداران با یکدیگر همچنان ادامه داشت.تازه در سال ۲۰۴۰ پیش از میلاد بود که یکی از جانشینان انتف به نام آمنتوحوتپ اول(۲۰۶۱ تا ۲۰۱۰ پیش از میلاد) توانست مصر سفلی را دوباره تصرف کند.به این ترتیب، بعد از منس، او دومین متحد کننده این سرزمین بود.منتوحوتپ در سراسر کشور صلح برقرار کرد و در نتیجه، آرامش و نظم جدید دوران گذشته به این سرزمین بازگشت.درباره اواخر دوره دودمان یازدهم اطلاعات چندانی در دست نیست.اما مسلم است که آمنمحت اول (۱۹۹۱ تا ۱۹۶۲ پیش از میلاد)، وزیر آخرین فرعون دودمان یازدهم، فرمانروای خویش را به زور از تخت پایین کشید، فرمانروایی را خود به دست گرفت و به این ترتیب، دودمان دوازدهم را بنیان نهاد.

در زمان آمنمحت اول، که زاده طیوه بود برای نخستین بار خدایان طیوه‌ای با عنوان برترین خدایان مورد ستایش قرار گرفتند.آمنمحت که نامش مفهوم آمون در اوج است را دارد خدای شهر طیوه، آمون(خدای هواها) راخدای سراسر مصر قرار داد.مصری‌ها خیلی زود این خدا را به رع، بزرگ خدایی که تا آن زمان ستایش می‌کردند پیوند دادند و نام آمون-رع در میانشان رواج یافت.فرعون قدرت خداگونهٔ سابق را برای خود مطالبه می‌کرد، اما هرگز نتوانست آن شخصیت فوق انسانی را به دست آورد که در جایگاهی برتر از جایگاه انسان جلوس کند و هیچ کدام از جانشینان او نیز هیچ وقت در چنین جایگاهی ظاهر نشدند.فراعنه دودمان ۱۲ که همگی آمنمحت یا سسوستریس نام داشتند، فرمانروایانی فعال بودند که وظایف خود را مسئولانه به انجام رساندند.بعد از جنگ‌های سخت، قدرت استانداران به شکل قطعی درهم شکست و کشور به کمک یکی از کارکنان وفادار و کار آزموده از نو سازماندهی شد.پایتخت دوباره از طیوه به ممفیس منتقل شد.فراعنه از پایتخت، معادن سنگ و کار استخراج آن‌ها در نوبی و سودان را اداره می‌کردند.آنها منطقه باتلاقی واحه فیوم را آباد کردند-با توسعه برنامه ریزی شده تاسیسات آبیاری، سطح زمین‌های زیر کشت را در حد چشمگیری گسترش دادند و امکانات رفاهی جدیدی به این منطقه آوردند، که البته فقط جمع کوچکی از مردم از آن بهره مند شدند.بیشتر مردم همچنان فقیر بودند و در فقر باقی ماندند. از نظر فرهنگی، سلطنت میانه نقطه‌ای کانونی در تاریخ مصر است. فراعنه این دوره به مناسبت پیروزی هایشان در نوبی، سوریه و فلسطین، کاخ‌ها، معابد و بناهای یادبود بزرگی ساختند.ساخت اهرام نیز دوباره رواج یافت، اما اهرام این دوره کوچکتر از اهرام سلطنت قدیم و دیگر نه از سنگ، بلکه از خشت خام ساخته می‌شدند.برای حفظ مقبرهاز دستبرد سارقان، نیز مجموعه‌های ورودی به این بناها را با باغ‌های هزارتو و دریچه‌های مخفی در کف پیچیده تر کردند.ادبیات به اوج شکوفایی رسید.از آن دوره پاپیروس‌های بی شماری به دست آمده است-از محاسبات مالیاتی، مناظرات مکتوب علمی و متون مذهبی تا نامه‌ها، داستان‌ها و حکایت‌هایی که اغلب به سبک فکاهی هستند.

حکومت هیکسوس‌ها [ویرایش]

در آن زمان موجی از حرکات جمعی خاور نزدیک را در بر گرفته بود که بیشتر از شرق به سوی غرب جریان داشت.مانتو تاریخ نگاراز این جمعیت وحشی با نام هیکسوس‌ها یاد می‌کرد، که معانی بسیاری از جمله ((فرمانروای کشورهای بیگانه)) داشت.اما هیکسوس‌ها از قوم مشخصی نبودند، بلکه از خاور نزدیک بودند که در مسیر مهاجرت خود به مصر ضعیف و درگیر مشکلات راه یافتند و در شمال، حکومتی موقت برقرار کردند.مهاجرانی که از بخش علیای فرات آمده بودند در دلتای نیل ساکن شدند و در سال ۱۶۴۰ پیش از میلاد فرمانروایی مصر سفلی را بدست گرفتند .امکان مقاومت مصریان در مقابل متجاوزان بسیار اندک بود، زیرا آن‌ها اسب داشتند حیوانی که پیش از آن مصری‌ها هرگر ندیده بودندو سرعت و چالاکی اش از هر جانور دیگری که آنها می‌شناختند بیشتر بود.اما هولناک تر از آن:هیکسوس‌ها این جانوران عظیم و ترسناک را جلوی ارابه‌هایی بسته بودند که با آنها می‌توانستند میدان جنگ را همچون باد درنوردند و حریفان گریخته از جنگ را تعقیب کنند.ارابه‌های جنگی، تانک‌های دوران باستان بودند.شکست مصریان اجتناب ناپذیر بود. شاهان هیکسوس، که با سه فرعون، سالیتیس، ششی و خیان، سلطنت دودمان پانزدهم و در نتیجه، دومین دوره بینابینی مصر را افتتاح کردند، ابتدا در حاشیه شرقی دلتای نیل قرارگاهی مستحکم-شهر آواریس- را بنا نهادند.از این پایگاه، آنها می‌توانستند مصر و فلسطین را زیر نظر بگیرند و اداره کنند.اگرچه نخستین هیکسوس‌ها بر سراسر مصر تسلط داشتند، در دوره جانشینان آن‌ها -که هیکسوس کوچک نامیده می‌شدند-دامنه قلمرو هیکسوس‌ها، در شمال، آشکارا محدود شد و این موقعیتی مطلوب برای مصریان بود تا اقدام برای بیرون راندن هیکسوس‌ها را از جنوب آغاز کنند.

سلطنت جدید و انقراض [ویرایش]


در سال ۱۵۵۰ پیش از میلاد، شاهزاده طیوه‌ای احمس، با پشتیبانی مردم، طبقه اشراف و کاهنان موفق شد که هیکسوس‌ها را از مصر بیرون براند.او نخستین فرعون دودمان هجدهم و سلطنت جدید شد.احمس، زادگاهش طیوه را پایتخت خویش قرار داد.او دشمنان فراری را تا قلب فلسطین تعقیب کرد و این سرزمین را به تصرف مصر در آورد.در جنوب، به سوی نوبی لشکر کشی کرد و تقریبا تا آبشار سوم پیش رفت.قلعه آواریس نیز چنان از بنیان ویران شد که امروزه غیر از تلی از خاک و ماسه، چیزی از آن باقی نمانده‌است.هنگام مرگ احمس حکومتی یکپارچه را بر جای گذاشت که اقتصادی مترقی و شکوفا داشت.دوره دودمان هجدهم (۱۵۵۰ تا ۱۳۰۷ پیش از میلاد) را درخشان‌ترین دوره در تاریخ مصر می‌دانند.در این زمان مصر برای نخستین بار قدرت نظامی درجه اولی شده بود.تا آن زمان، همسایگان نیل بیشتر به زندگی مسالمت آمیز تمایل داشتند، حتی معلمان در آموزش‌های خود به دانش آموزان پیشنهاد می‌دادند که حرفه سربازی را پیش نگیرند.اما شکست هیکسوس‌ها و انهدام حکومت آنها روحیه عامه مردم را تغییر داد.مصری‌ها، که تا این زمان فقط برای مواهب زندگی یا به دست آوردن ذخایر مواد خام به سرزمینی دیگر لشکرکشی می‌کردند، حالا فقط برای کشورگشایی دست به این کار می‌زدند.آنها در زمان تحوتمس اول (۱۵۰۴ تا ۱۴۹۲ پیش از میلاد) پسر آمنحوتپ، فتوحات سریعی به دست آوردند و همانطور که خود پیشتر تسلیم و شکست را تجربه کرده بودند ملت‌های دیگر را مقهور قدرتشان ساختند.کسب این پیروزی‌ها برای مصریان دشوار نبود:آنها از هیکسوس‌ها آموخته بودند که چگونه با اسب و ارابه‌های جنگی، دشمن را به وحشت اندازند. در سرزمین مصر، دوران صلح به سر آمد.تحوتمس سوم به خاور میانه لشکر کشید و مناطق از دست رفته در فلسطین را دوباره تصاحب کرد.اما برعکس، در سوریه نتوانست اراضی تصاحب شده را مدت زیادی حفظ کند و دوباره از آن‌ها دست کشید.لشکرکشی‌های بیشمار و موفقیت آمیز و تاراج اسرا و غنائم سرزمین‌های دیگر، او را با عنوان سپهسالار بزرگ مصر به شهرت رساند.هتیت‌ها، آسوری‌ها، بابلی‌ها و جزیره نشینان قبرس به او خراج می‌دادند.فرمانروایی تحوتمس از فرات تا قلب سودان گسترده شد-مصر زمان او، نخستین امپراطوری جهان بود.

تنديس آخناتون به شيوه دوره عمارنه

در سال ۱۳۵۳ پیش از میلاد، آمنحوتپ چهارم بر تخت نشست.او بر خلاف پیشینیانش، هیچ جنگجوی بزرگ یا فرمانروای قدرتمندی نبود، بلکه دانشمندی محتاط و متفکر بود، که شانه‌های لاغر و نحیفی داشت.آمنحوتپ از کودکی به خدایان متعدد اعتقاد نداشت و فقط یک خدا، آتون، خدای خورشید را ستایش می‌کرد که قرص خورشید مظهر آن بود و به همین دلیل، در سال ۱۳۴۸ پیش از میلاد او نام آخناتون (به معنی خدمت گزار آتون یا خرسند کننده آتون) را برای خود انتخاب کرد آخناتون در پایتخت جدیدش، عمارنه، که پیش از هر کاری به پایه گذاری آن پرداخته بود تا ارائه آیین اعتقادی جدیدی را در آن آغاز کند، کانون مذهبی بزرگی با قصرها و معابد گوناگون ایجاد کرد که آفتاب به همه جای آن راه

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






آخرین مطالب ...
» فروش کلش اف کلنز
» کمی در مورد هواپیما اف 14
» دو دوست و چهل شهر
» سایت کار رو در آمد
» زندگی نامه ی هیتلز
» 15 شگفتی مغز انسان
» 15 شگفتی بدنسان
» یک تصویر زیبا
» کمی در مورد شهر شوش
» طب سوزنی
» کیف کن علم
» نگاه کن چه کارا میکنن با علمشون
» این است پیشرفت انسان
» آرش کمانگیر
» خارق العاده ترین انسان ها
» لکه های خورشیدی
» زلزله
» هفت شگفتی
» شگفتی های مغز انسان
» مطالبی در مورد شهر سوخته
» شهاب سنگ ها
» سفید چاله ها
» کرم چاله های فضایی
» سیاه چاله
» کوروش کبیر
» wooooovمطلب ارسالی ازshafa
» مسابقه
» دکتر غفاری دانشمند بزرگ کشور
» کمی در مورد تاریخ ایران
» زندان سلیمان
» تخت سلیمان
» منار جنبان
» زندگی نامه ی شاعر بزرگ شهریار
» تسلیت به مردم شریف آذر بایجان
» شهر افسانه ی تروا
» خورشید
» گالیور
» نیما یوشیج
» مصر باستان
» مثلث برمودا
» مانی
» سهراب سپهری
» جلال آل احمد
» تسلیت
» اهرام
» شگفتی های قرآن
» محمد ابن زکریای رازی
» الکساندر گراهامبل

Home | FeedBack

Copyright © 2008 LoxBlog.Com . All Rights Reserved. Translation Www.NazTarin.Com